به تازگی روایتی از مولای وجود، امیرالمؤمنین علی(ع) که آدم و عالم شیفته نام و جمال اوست، درباره حضرت صاحبالزمان(عج) میخواندم که من را بسیار متأثر کرد. حضرت در این روایت در چهار کلمه غربت، فرزندشان مهدی(عج) را اینگونه تعریف میکنند: «صاحب هذا الامر الشرید الطرید الفرید الوحید»! صاحب این امر، آواره طردشده توسط مردم و یگانه و تنهاست (بحارالانوار / ج 51 ص 120)؛ دو کلمه تکان دهنده اول این روایت، طردشده آواره است. آقایی که اختیار همه عالم به دست اوست و خیر و برکات وجودی او به جوامع اسلامی و بلکه به همه ملل میرسد، اما طردشده و آواره و غریب است.
چقدر این تعابیر کشنده است! اگر کمی به دور و برمان بیشتر نگاه کنیم، مصادیق این طردشدگی و آوارگی را به عیان میبینیم؛ این همه برای سلامتی خود و اهل و عیالمان صدقه میدهیم، اما برای اماممان؟ این همه در قنوت و تعقیب نمازهایمان برای حوایج دینی و دنیوی خود دعا میکنیم، اما برای اماممان؟ این همه در منابر در پایان کلام خطبا و ائمه جمعه و جماعات و سخنرانان ما دعاهای گوناگون میشود، اما دعا برای امام زمان غالبا پس از دعاهای خودمان است. تو گویی قرض مقروضان، شفای بیماران، خانه برای اجارهنشینان، دعا برای جوانان و ... از ظهور آقا مهمتر است که بیش و پیش از همه بر زبانها جاری میشود.
بیایید قدری به عبارات تکان دهنده روایت بنگریم و درباره آن بیشتر تأمل کنیم: طردشده آواره! از خود بپرسیم چه کسانی امام زمان را از میان خود طرد کردهاند؟ جز ما چه کسانی باعث آوارگی حضرت در قرنهای متمادی شدهاند؟ جز ما چه کسانی او را تنها و بیکس رها کرده و سرگرم امور روزمره خویش شدهاند؟ آیا جهان کوفه شده است و ما اهل کوفه شدهایم و علی زمان را تنها گذاشتهایم؟ آقا ما را ببخش، شعار «ما اهل کوفه نیستیم» سر میدهیم، اما تو را تنها گذاشتهایم! بعضی از ما شیعیان، هفته به هفته و ماه به ماه زیارت آل یاسین نمیخوانیم و با تو هیچ انسی نداریم! اکنون گویا حاجات تو از خدا در صدر و بالای حاجات و تقاضاهای ما قرار ندارد و اصولا نمیدانیم شما از خدا چه میطلبید که ما برای برآورده شدن آنها دعایی بکنیم! تو خود روح دعا و عین اجابتی!
آقا ما را ببخش که برخی و بسیاری از ما شیعیان، کاری به آوارگی و رانده شدن شما از جامعه نداریم و سرگرم کار خویشیم. برای سلامتیات از گزند آسیبهای دشمنان و رفع ملامتها از جان شریفت دعایی نمیکنیم.
نمیدانیم کجایی و برای ما مهم نیست که چه میکنی و در کارهای روزمرهات با چه مشکلاتی روبهرو هستی. حتی به اندازه کارهای عادی و دنیوی خودمان به فکر شما نیستیم.
در این همه مدت شیعه بودن، دستکم به اندازه یک چک برگشتیمان، بیماری فرزندمان، قبول شدن فرزندمان در کنکور یا تصادف نزدیکانمان و ... نگران غیبت و ندیدن جمال مبارکت نشدهایم!
بر سر سفره احسان حضرتت نشستهایم، ولی از شما که صاحب سفره هستید، کاملا غافلیم.
آنقدر گرم اخبار ریز و درشت سیاست، ورزش، سینما، هنر و ... هستیم، ولی نمیدانیم یاران و دوستان نزدیک تو در جامعه و اطراف ما کیستند، چه میکنند و چگونه میشود با آنها مرتبط شد و این رزق و روزی مبارک ارتباط با آنها چگونه نصیب بعضیها شده است؟!
سهم نام و یاد تو در وعظها، خطابهها، منبرها، همایشها و ... گاه در حد چند ثانیه آن هم در پایان یا آغاز برنامههاست که سلام میکنیم و دعایی و تو را به خدا میسپاریم!
آقا ما را ببخش که با این رویکردمان به حضرتت، باعث طولانی شدن امر غیبتت شدهایم و جهان را به دست مشتی قدارهبند بیمنطق، فاسد، عیاش، هرزه، ستمگر ... سپردهایم.
ما خود را دوست تو میدانیم، اما برخی از ما برای رابطه با دشمنان قسمخورده تو ـ که زبانم لال به دنبال نابودی تو و یاران تو هستند ـ یعنی آمریکایی که فرزندت امام، آن را «شیطان بزرگ» نامید، لحظهشماری میکنیم.
ما را ببخش که به این زودی، بعضی از ما وصایای فرزندت امام را مبنی بر حفظ کینه مقدس انقلابی علیه آمریکا و استکبار و ابرقدرتها فراموش کردهایم.
جمکرانی ساختهایم و ارتباط و انس با تو را به سمتی کشیدهایم که هر کس مشکلی دارد، رنج سفر را هفتهها بر خود هموار میکند و چه بسیار جمکران روندگان شهرستانی که بعضا فرصتی نمیکنند به عمهات حضرت معصومه(س) سری بزنند و میآیند مشکلاتشان را با تو در میان بگذارند؛ آن هم در مسجدی که صرفا بر مبنای یک خواب یا رویای صادقه بنا شده است و هرگز شرافت همطرازی با قبر عمهات حضرت معصومه(س) را ندارد! آقا ما را ببخش که با ترویج رسانهای و غیررسانهای جمکران، ناخواسته از محوریت حرم عمهات کاستهایم و هر کس شبهای چهارشنبه به جمکران برود و همزمان به حرم عمهات سری بزند، غربت عمهات را بیشتر درک میکند و عجب و صد عجب که گویی فضیلت عبادت و دعا در مسجد برتر و بالاتر از حرم عمهات شده که در روایات قم را به اعتبار آن حرم اهل بیت نامیدهاند. (در روایتی آمده است مکه حرم خداست و مدینه حرم رسول خدا و قم حرم ما اهل بیت)
ما را ببخش اگر قرآن ختم میکنیم، اما برای خود و امواتمان، سهمی از این قرآن خواندنها و صلوات فرستادنها و ... را به مادر مجللهات حضرت نرجس خاتون ـ سلام الله علیها ـ که تمام سال روزه بود و شبها تا به سحر در سجده، هدیه نمیکنیم.
برای سلامتی تو نذر و نیاز نمیکنیم، قربانی نمیدهیم، روزه مستحبی نمیگیریم. آقا ما را ببخش روزها و شبها و هفتهها و ماهها میگذرد، اما با تو خلوتی نکرده و درددلی نمیکنیم.
گاه بعضی از ما درباره حضرتت سخن میگویند و شما را خیمه به دوش فاطمه، صحرانشین فاطمه، صحراگرد فاطمه... مینامند. انگار نه انگار که تو حجت خدا در میان مردم عالم هستی و نباید به بیابانها پناه ببری!
آقا ما را ببخش که معرفت ما نسبت به حضرتت آنقدر کوتاه و ساده و گاه سخیف است که یا تو را ساکن کویرهای ناشناخته دانستهایم و یا ساکن جزیره خضرا و مثلث برمودا و فارغ از اینکه خدا قادر است تو را در میان جامعه بیآنکه شناخته شوی حفظ کند و کرده است، بیآنکه نیاز به اقامت تو در میان جزیرهها و کویرها باشد!
آقا از این همه بیادبی و بیحرمتی، کمتوجهی، کمعنایتی، کماهمیتی ما نسبت به خودت بر ما ببخش.
آقای من، ما را ببخش که بدجوری اهل کوفه شدهایم.
یا ایها العزیز، مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجات فأوف لنا الکیل و تصدق علینا، انّ الله یجزی المتصدقین.