بین همه روزهای ماه شعبان به جمعههایش دلخوش بودم که از صبح عشق بازیم با تو شروع میشد. اما امروز آخرین جمعه شعبان است و باز هم در آنسوی این چشم انتظاریهایم دری بسته بود و تو نیامدی...
نمی دانم در این ماه رحمت کجا ندای ملکوتیات شنیده میشد که میخواندی: اللهم صل علی محمد و آل محمد شجرة النبوة و موضع الرسالة... تو که نیاز به استغفار نداشتی، اما کجا برای ما شیعیانت استغفر الله و اسئله التوبه، میگفتی؟
مولود زیبای شعبان! ای هدیه آسمانی! ای رحمت شعبانی خدا بر ما! نیمه شعبان را بگو کدام قسمت از زمین سعادت درک گرمای وجود مبارک تو را داشته؟ بگو در آن شب فرخنده سر بر کدام چاه مقدس فرو برده و همراه با پدرت علی(ع) ندای عاشقانه فکیف اصبر علی فراقک را سر دادی؟
دریغ از یک نگاه و آه از این حسرت! شعبان تمام شد و تو نیامدی و تو را ندیدم و صدایت را نشنیدم. اما بگو. بگو که با همه بدیهایم نظری هم در این ماه مبارک به من کردی. بگو آقا. بگو و دلخوشم کن. هر چند من لیاقت درکش را نداشتم.
اکنون که رمضان میآید، میخواهم بدانم کجا میخوانی: اللهم انی افتتح الثناء بحمدک و انت مسدد للصواب بمنک و .... و اولین سحری این ماه را میهمان کدام سفره پاک و ساده علیگونه هستی؟ و کدام گوش معصوم میهمان ندای ملکوتی : اللهم انی اسئلک من بهائک بابهاه، تو میشود؟
ای کاش زمانیکه میخوانم: یا عدتی فی کربتی و یا صاحبی فی شدتی... تو صاحبم را به من بشناسانی. بگو شب قدر را کجا بیایم تا ابوحمزه را از زبان تو بشنوم؟ بگو چگونه در دعای قرآن ذکر مقدس بالحجة را فریاد زنم تا بیایی؟
عزیز روز و شبم! ای گل نرگس فاطمه! تمام این ماه عزیز را به انتظارت مینشینم و دعا میکنم که بیایی. و کدام عیدی شیرینتر از اینکه نماز عید فطر را به تو اقتدا کنم؟
در انتظارت میمانم حتی اگر... ...
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج