او غایب نیست، پرده بر چشمهاى ماست. چه کس صادقانه دست به دعا برآورده است، مخلصانه امام خویش را طلب کرده است، و پاسخ نگرفته است؟ برخى امام را طلب مى کنند و دیگران را هم. اینان تا آن زمان که چشم به ابواب چند گانه دارند، دستشان به دامان امام نمى رسد. بعضى امام را طلب مىکنند ، اما نه به خاطر امام که براى وصول به حاجات خویش. مىبینى که امام را صدا مىکند - با تضرعى جانسوز و جگرخراش - اما آنچه مى طلبد، دیدار حیات بخش امام نیست، حل مشکلات و وصول به حاجات خویش است. این سخن نه بدان معناست که در تلاطم مشکلات، به سراغ امام نباید رفت و قضاء حوائح و استجابت دعا و رفع موانع را از او نباید خواست. بلکه به عکس، همه چیز از نزول باران، تا شفاى بیماران را از امام باید طلب کرد که تقدیر و مشیت همه چیز در عالم به دست اوست و هیچ کار، بىاشارت مژگان او به سرانجام نمىرسد. سخن این است که شوق دیدار امام چیزى است و عریضه و عرضه حاجات دنیوى، چیز دیگر. سخن این است که ساقى این بارگاه، به ظرفیت و جام همت مهمان مىنگرد، محبوب، به ظرفیت دل محب نگاه مىکند. اِنّهذه القلوب اوعیة و خیرها اوعاها.
یکى به هواى بهشت در مصیبتحسین (ع) اشک مىریزد. یکى در مجلس حسین (ع)، بر مصیبتخویش مىگرید. و یکى را معرفتحسین و معرفتبه مصیبتحسین (ع) مىگریاند. هرکس به قدر جام معرفتخویش، از دستهاى امام نوش مىکند. امام دست نیافتنى نیست، دستهاى ما بسته است. امام در پرده غیبت نیست، پرده بر چشمهاى ماست. و آنچه ما را از زیارت امام محروم مىکند، غیبت امام نیست، غفلت ماست.
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج