ای خوشبو ترین نرگس گیتی!
بر زبانم هر روز دعای عهد جاری است نگاهم به افق های آسمان نیلی زنجیر شده است تا شاید تو را همچون پرندهای در آسمان در حال پرواز ببینم.
نگاهم به سرزمینهای دور خیره شده است به امید اینکه تو را ای سبزپوش زیبا روی، سوار بر اسب و ذوالفقار به دست ببینم. با دیدن هر گل نرگس به سویش می دوم آن را میبویم و به یاد تو با صلواتی فضا را عطرآگین میکنم.
ای نرگس زیبای بهشت!
از دوریت پژمردهام. سالهاست که ما را در پس کوچههای انتظار تنها گذاشتهای. سالهاست که شبنم اشک از چشمها بیرون میجهد تا شاید تو را بیابد اما هنوز همهی اشکها سرگردان و حیرانند.
سالیان سال است که روزهای جمعه از هجر تو سحرگاهان با ندبه خواندن به پیشوازت میآیم و با مروارید دل، دیدگانم را صیقل میدهم و با خود میگویم
ای گل نرگس کاش میآمدی!