آقا جان چقدر دلم میخواست نیمهی شعبان امسال کنارمان بودی و سرتاسر شهر و کوچهمان را با کمک هم آذین میبستیم و ایستگاههای شربت و شیرینی صلواتی را با هم برپا میکردیم.
آقا... امشب... بیا و کنار حوصلهام بنشین،که چقدر سر رفته از شمردن روزهای بی تو...
بیا و مرا چشمهای از عشق ببخش تا تمام خط خوردگی نامهها و دلتنگیهایم را بشوید.
آقا... ما... امسال هم منتظرت ماندیم.
نه به اندازهی اشکهایی که توی غفلتمان برایمان ریختی، نه به اندازهی آمینهایی که پشت دعاهایمان گفتی، نه به بلندی سجدههای نماز شبت، نه به اخلاصی لبیک گفتنهای دور خانهی کعبهات، اما منتظر بودهایم، باور کن بودیم !
و برای آدمی که جز با دعاهایش راهی برای رسیدن به تو ندارد همین که نام منتظر را رویش بگذارند کافی است.
باور کن توی همه عزاداریهامان وقتی دلمان شکست، از ظلمی که به خاندانت روا شد دستهایمان را بلند کردیم و صدا زدیم "یا منتقم" و توی روزهای جشن و شادیمان برای آرامش قلب و سلامتی وجودت دعا کردیم.
باور کن ما منتظریم... توی راه سربازی تو زیاد میلنگیم اما همه وجودمان لبریز است از شوق دیدار تو...
خلاصه آقا...ما همه از تو التماس امید داریم.
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج