انتظار یعنی نگه داشتن یک جای خالی برای کسی که می آید.
یعنی آنکه جای خالیش چنان به چشمت بیاید که
نگذاری احدی بر آن پا گذارد. یعنی آن « جا » را کنار گذاشته باشی.
فقط برای حضور او. یعنی آنکه نبودش، حتی لحظه ای آرامت نگذارد.
انتظار یعنی دغدغه، یعنی درد، یعنی مسئولیت،
یعنی بینایی ، بیقراری ، چشم به راهی، انتظار سهم هر کس نیست،
با عافیت یکجا جمع نمی شود.
خانه خرابی و آوارگی و دلدادگی و بی سامانی، علامت منتظران ناب است.
انتظار یعنی حرارت، یعنی سوختن. انتظار یعنی آنکه از زخمت تا پای جان مراقبت کنی، اما نه برای التیامش، که برای تازه ماندنش
برای آنکه وقتی آمد، نشانش دهی و بگویی :
« دیدی که مَحرم ماندم؟...»
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج