آقاى من! گرم ترین سلام ها را که از ذره ذره وجودم بر مى خیزد نثارت مى نمایم.
امید دارم این سلامها که هر صبح و شام بعد از نمازهایم بى سر و صدا تقدیمت مى کنم بى جواب نماند.
مولا جان! اى خورشید عالمتاب دل شکستگان! بیا که جهان در انتظار است، شقایقها چشم به راه تو دوخته اند و لاله ها در غیاب تو قلبشان خون است. اى کعبه آمال و آرزوها بیا که اشک همه یتیمان در راه تو ریخته و قلب همه دردمندان به عشق تو مى تپد، آقا جان! چه لذت بخش است تصور آن لحظه اى که به دیوار کعبه تکیه زنى و خروش برآورى که «أنا بقیة اللّه».
چه با شکوه است آنگاه که قبر مخفى مادر پهلو شکسته ات را بنمایى، و چه با عظمت است ذوالفقار على را در دست گیرى و عدالت موعودت را در جهان بگسترانى و با حکومت علوى گونه ات وعده خدا تحقق یابد.
هر بامداد آدینه چشم هایمان را شستشو مى دهیم و گوشهایمان را به ندبه ات مى سپاریم «عزیزٌ علیّ أن أرى الخلق ولا تُرى» باشد که روزى چشم هاى منتظرمان بلنداى قامتت را به تماشا بنشیند کدام صبح صادق خورشید را به کوچه هاى تنگ کاه گلى مى آورد؟ کدام روز فرشتگان نام تو را به مأذنه ها فریاد مى کنند؟ کدام روز عیساى مسیح از هفت آسمان فرود مى آید و به قامت بلند تو اقتدا مى کند؟ کدام روز شاعران به جاى شعر نیایش مى خوانند؟ کدام روز بوى گرم نان، سفره هاى کوچک مستضعفان را پر مى کند؟
مهدى جان! اى عزیز زهرا! به ما و هم نوعان ما سختى ها رسیده و سرمایه اندک آورده ایم، پس پیمانه ما را کامل گردان و به ما صدقه ببخش، بیا بر ما نظرى کن و دستى بر سر ما بکش اى عزیز مصطفى! اى زاده یاسین و طه! اى نمایانگر «صراط المستقیم»! بر ما گران است که چهره تو را نبینیم تو را نشناسیم و از این دنیا برویم.
«آنقدر در مى زنم این خانه را تا ببینم روى صاحبخانه را»
آقا تنها امید و آرزو و حاجتى که دارم این است که هرچه زودتر شما از پشت پرده غیب بیرون بیایى و امر ظهور و فرج شما هرچه سریعتر و زودتر انجام گیرد و این لیاقت را به من بدهى که من گناهکار شما را ببینم. و در رکاب شما از صالحین گردم.
به امید فرجت آقا جان و به امید آن روزى که چشمهایمان به جمال نورانى و زیبایت روشن شود انشاء اللّه.
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج