امان از روزهایی که چله های دعای
عهد تمام و چشم ها به ابتدای
این کوچه خشک می شود و نمی آیی...
امان از دلی که واژه صبر هم در
اندوه نیامدنت برایش بی صبری میکند!
و او هر صبح جمعه پر از تمنای عطر ریحانه
سینی اسپند به دست
راهی کوچه می شود و
ندبه کنان پا به زمین میکوبد.
دستم به دامنت خدایا
این مسافر ما دیر کرده...
او را برسان!
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج