سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خواهان دنیا مباش ، خدا زشتیهاى آن را به تو خواهد نمود و بى خبر ممان که از تو بى خبر نخواهند بود . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :47
بازدید دیروز :62
کل بازدید :1543704
تعداد کل یاداشته ها : 259
103/9/7
11:31 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
منتظر قائم[66]
گفتم بنویسم به یاد تو، یادم آمد که پیشتر از غافلان بوده ام . گفتم بنویسم با عشق به تو، یادم آمد هنوز عاشق نشده ام. گفتم پس بگذار کمی باخورشید باشم برای طلوع، یادم آمد که من سالها پیش غروب کرده ام. گفتم پس بگذار کمی دعا کنم برای آمدنت. گفتم: اللهم عجل لولیک الفرج.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
انتظار[2] به اندازه آب خوردن[2] پرده بر چشمهاى ما[1] انتظار یعنی ...[1] چشم به راه....[1] گل نرگس[1] به بهانه نیامدنت[1] خدا کند ...[1] این جمعه هم گذشت، به بهانه نیامدنت[1] و یکی هست[1] تقدیم به یوسف زهرا(س)[1] آن وقت « نمی دانم کی؟ »[1] باز هم جمعه ای دیگر[1] به انتظارت پرستوها را می شمارم[1] خدا یا چرا؟[1] یک نامه به یک دوست‏[1] کلیدش کجاست؟[1] موعود[1] صبح جمعه و ندبه دلتنگی[1] دلم برات تنگ شده[1] گره بغضها را تو باز می کنی[1] دلتنگی عصر آدینه[1] کدام صبح صادق...؟[1] لحظه دیدار نزدیک است...[1] ای دو سه کوچه ز ما دور تر[1] گویی ماه و خورشید و آسمان پیمان بسته اند[1] دلت از من گرفته می‌دانم ولی...[1] تو می‌آیی هر چند دیر[1] چشم انتظار خورشید[1] سحر خیز مدینه کی می آیی[1] راستی تو از مولا چی می خوای ؟[1] وقتی تو بیایی[1] گویا سواری میرسد[1] حرف دل را که بر دیوار نمی نویسند[1] سلام علی آل یاسین[1] کدامین سیمرغ بهار آمدنت را بشارت خواهد داد[1] آیا این جمعه ظهور میکند[1] و طلوع می کند آن آفتاب پنهانی[1] عطش دیدار تو دیوانه ام کرده[1] انتظار فرج از نیمه خرداد کشم[1] تا ظهور فقط یک قدم باقیست[1] دلنوشته ای برای آن که عنایتش همیشه جاری است[1] قرار ما این جمعه[1] آیا لایق دیدار تو هستم؟[1] عشق یعنی ...[2] صاحبی داریم که همین روزا میاد[1] عزیز علی ان اری الخلق و لا تری...[1] ای همه خوبی بیا[1] منتظرتم آقا[1] الهی و ربی ....[1] می دانم که می‌آیی[1] او می‌آید[1] کجایی ای سوار سبز پوش؟[1] کی خواهی آمد[1] نامه‏اى به موعود[1] مشق عشق[1] دلنوشته ای به مولام[4] انتظار سبز[1] پس چرا ظهوری نیست؟[1] تو مى‏آیى و آمدنت دور نیست[1] او که بیاید[1] عزیز تر از همه[1] وقتی تو بیایی[1] غروب جمعه، لحظات غم منتظران[1] چشم به راه آمدنت[1] گل نرگس بیا[1] کی خواهی آمد[1] می دانم که ظهور نزدیک است[1] تبریک[7] به منتظرای بی قرارت بگو تا کی؟[1] شاه است حسین(ع) ، پادشاه است حسین(ع)[1] آنقدر در می‌زنم تا در برویم وا کنی[1] کربلا[1] اوست که ....[1] نماز شب[1] تسلیت[7] کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود[1] السلام علی الرضیع الصغیر[1] کی میایی؟[1] مبنای هستی[1] یه نامردِ که دستش رفته بالا[1] کی به هم می رسد ای یار نگاه من ...[1] رو سیاه[1] ای گل نرگس کاش می آمدی[1] آقا جان، عاشقانت صبورند[1] ای سبزترین مرد رویاها[1] شاید او را جایی دیده ای[1] دلنوشته ای به مولام[2] همه را بیازمودم[1] عصر جمعه‌‌تان به خیر آقا[1] نجوایی با امام زمان (عج)[11] جاده انتظار[1] سامان غزل‏هایم بیا[1] ترو خدا فقط یک شاخه گل ....[1] صلی الله علیک ایتها الصدیقه الشهیده[1] آقای من، ما را ببخش که بدجوری اهل کوفه شدهایم[1] سفری از دل تا دلدار[1] پس کی؟ کدامین جمعه نقاب انتظار را بر میداری؟[1] تو خواهی آمد[1] مزد عاشقی[1] شعبان ماه انتظار منتظر[1] یعنی امروز آقا میاد؟[1] امشب خودی نشان بده تا...[1] جمعه های انتظار[1] ماه میهمانی خدا[1] دلنوشته ای به مولام[1] بهانه ای برای ادامه زندگی[1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] درد دل های انتظار[1] هفته ای دیگر هم گذشت[1] آرزوِِی دیدار تو دارم[1] غم دل[1] برایم دعا کنید[1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] غریب الغربا[1] سر کوچه یتیمی[1] مهدی (عج) که بیاید[1] همیشه منتظرت هستم[1] شکوائیه فراق[1] ما منتظر تو نیستیم آقا جان[1] پیرتر از نوح شده ایم![1] روز تولد دوباره[1] صبور باش علی![1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] مقالات[6] شیرین بیان[1] نامه ای به گل نرگس[1] حکایت عاشقی[1] اگر او نیاید[1] سوت همه ی قطارها[1] تو را می خواهم ...[1] ما دعاگوی غریبان جهانیم[1] یک لحظه بیشتر...[1] وقتی یاد تو را پهن می کنم[1] آقای ثانیه ها[1] کی می آیی[1] حامی[1] روز آمدنت خورشید از شرق می آید یا غرب؟[1] معتکف مسجد چشمان تو[1] این یار من است[1] چشمه یاد تو...[1] وقت آمدنت کی می رسد؟[1] تولدت مبارک[1] او می‌آید[1] گفتم...[1] ببخشید! شما محبوب مرا ندیده‏اید؟[1] تو بر ما از خودمان مشتاقتری[1] یک دنیا پر از ناپدری[1] تنها برای زخم دلم مرهمی بیاور[1] می خواهم بگویم که....[1] دلنوشته ای به مولام[2] زمزمه انتظار[1] امامتت مبارک آقا![1] ردّ پایت[1] بارالها! در ظهورش نظری کن[1] باز هم دلم هوای تو را کرده است[1] عیدانه ای برای تو[1] چله های انتظار[1] زمزمه انتظار[1] درحکایت فراق ما تمام شدیم[1] تیر 91[1] خرداد 91[1] مهر 91[1] شهریور 91[1] مرداد 91[1] بهمن 91[2] فروردین 92[1] اردیبهشت 90[1] تیر 92[2] اردیبهشت 92[1] آبان 92[2] مهر 92[1] مرداد 92[2] خرداد 92[1] آذر 92[1] شهریور 93[2] اردیبهشت 93[2] اسفند 88[1] اردیبهشت 86[1] اسفند 92[1] بهمن 92[1] خرداد 93[2] مهر 93[1] خرداد 94[1] اسفند 93[2] جامانده کربلا[2] دلتنگم[1] آذر 94[1] مهر 95[2] شهریور 95[1] آبان 95[1] دی 95[1] بهمن 95[1] شهریور 96[1] تیر 96[1] تیر 97[1] خرداد 97[1] آذر 96[1] مرداد 97[1] آبان 97[1] شهریور 99[1] شهریور 98[1] اسفند 99[2]
لوگوی دوستان
 

این یک نجواست آرام بخوانید تا دشمن نفهمد

همه ما در میان مردم ( یعنی خودمان، خودی که منتظر بزرگترین مرد تاریخ است ) با این اصطلاح بسیار برخورد کرده و بی شک بارها از آن در محاوراتمان سود جسته ایم " بهونه بنی اسرائیلی ". اما چه وقت و چرا ؟ هنگامی که می خواهیم مخاطبمان را به باد استهزاء گرفته و به قول امروزی ها پوزخندی به وی بزنیم که چرا من هر چه می گویم یا هر چه انجام می دهم تو باز بهانه ای بیجا می گیری و هزار و یک گوشه و کنایه دیگر مثل: نفهمی، کم فهمی، کج فهمی، لجاجت، اذیت، حماقت، پایین بودن IQ و … ، که همه و همه سری در متلک گفتن دارند، آنوقت است که بسراغ این جمله که ژست ضرب المثل هم به خود گرفته است رفته و به بهترین شکل از آن بهره‌ور میشویم. اما چرا ؟! جوابش خیلی راحت است، زیرا بزرگان ‌ما به ‌ما گفته‌اند : بدترین قومها بنی اسرائیل ِعهدِ موسی علیه السلام و بهانه‌جوترین ملت‌ها ملت یهود است، بهانه جوئی هائی که در محضر قرآن‌کریم به خوبی می توان آنرا به نظاره نشست. قومی که حتی قبل از موسی علیه السلام هم، حال و روز خوبی نداشته و روزگارانی را دیده که پیامبر زادگان آن ایّام برادر در چاه می اندازند (حضرت یوسف ) تا چه رسد عام مردم و شرح حالی که قلم پس از حرکت بر هفتاد من کاغذ تازه می گوید هفتاد من ِدیگر بیار!. اما تو چه می خواهی بگویی؟ می خواهم با رویی شرمسار در محضر حضرت بقیة‌الانبیاء ، مهدی زهرا سلام الله علیه همچو خسی نا چیز ، به خودم که یکی از جوانان کوی زمان اویم، آرام بگویم: ای تو ! - ببخشید بی احترامی شد – ای شما ! تو از بنی اسرائیل هم بنی اسرائیلی تری !، چرا ؟

چون همین قوم … برای فرج موسی علیه السلام بارها به بیابان زد اما تو، شاید برای استغاثه باران به صحرا زده باشی اما برای فرج  ؟؟؟ ، سؤالی است که تو خود باید در درونت برایش پاسخی داشته باشی. کسی هم به من نگویید که آقا ! بیابان ما همین جامعه ایست که عرصه خدمت به خلق و … است چرا که در جوابش می گویم که من منتظر حکومت موعودی هستم کامل، که بزرگترین نتیجه عملی ظهورش معنا پیدا کردن همین خدمت به خلق است، من منتظر وعده داده ای هستم که در متن ره‌آورد جدش همانقدر که فعالیتهای اجتماعی و.. اهمیت دارد همانقدر رفتن به محیط اعتکاف و یا بیابانی که کمتر به ظواهر دنیوی آراسته است برای حصول حالت انقطاع که اولین بهره ور آن شخص و افراد و محیط پیرامونی اویند مهم تلقی شده که البته شاید زیاد هم با روحیه انتظار جامع بی ربط نباشد.
بلی عرصه خدمت به خلق همیشه متن جامعه نیست گاهی هم بیابان رفتن هم در راستای خدمت به خلق آن هم از نوع خدمت به خلق برای خدا قرار می گیرد. صحبت از انتظار جامع شد، بلی او در قِبَل مدینه
ای چنین جامع ، انتظاری می خواهد همه بعدی و کامل.
شیخ صدوق رحمة الله علیه صاحب کمال الدین و اتمام النعمة ابوابی را به این مطلب اختصاص داده که: قبل از هر فرجی شدائدی بوده که در نتیجه آن روحیه اضطرار و به دنبالش انتظار حقیقی مردمِ همان زمان را در پی داشته است . اما من می خواهم بخودم بگویم که
من منتظر بزرگترین مرد تاریخ ام مردی که همه عالم هدایت و مظلومیت از آدم تا خاتم علیهم السلام در این انتظار من شریک اند آیا مردی چنین رویائی اما حقیقی انتظاری در خور را طلب ندارد ؟ مردی چنین کامل انتظاری کامل، پویا و همگانی را شایسته نیست؟
زیاد از مطلب دور نشوم اما چه کنم وقتی یادم می آید همین چند سال اخیر در پی خسکسالی چه جماعتهائی که برای نماز باران به کوه و دشت نرفتند، کوه و دشت و بیابانی که تا امروز بیش از باران تشنه دیدن دعا و استغاثه مردم برای ظهور حضرتش است. نمی خواهم بگویم در طلبش به بیابان بزنیم می خواهم بگویم: جامعه ای که برای نماز بارن به کوه و دشت می زند اما برای فرج امامش که نفع آن هم توی جیب خودش می رود بیابان را تشنه گذاشته، جامعه منتظری نیست و این بمعنای نادیده گرفتن روحیه انتظار امام راحل رحمة‌الله‌علیه و دوستدارانش نیست بلکه بانک جَرَسی است از سلولی از همین پیکره برای سایر سلولهای زنده.

از مطلب دور افتادیم و آن اینکه چرا تو از بنی اسرائیل هم بنی اسرائیلی تری!، چرا؟ اما شرح ما وقع از لسان مبارک امیرالمؤمنین علی علیه السلام: (( حضرت از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم روایت می کند که فرمود: وقتی وفات یوسف علیه السلام فرا رسید شیعیان و خاندان خود را جمع کرد و حمد و ثنای الهی به جای آورد و سپس به آنها فرمود: سختی شدیدی به آنها خواهد رسید که در آن مردانشان را بکشند و شکم زنان بار دارشان را پاره کنند و کودکانشان را سر ببرند تا آنگاه که خداوند حق را در قائم که از فرزندان لاوی بن یعقوب است ظاهر سازد و او مردی گندمگون و بلند قامت است و صفات او را بر شمرد، پس ایشان به آن وصیت متمسک شدند و غیبت و شدت بر بنی اسرائیل واقع شد و آنها مدت چهارصد سال منتظر قیام قائم بودند تا آنکه ولادت او را بشارت دادند و علامات ظهورش را مشاهده کردند و سختی آنها شدت یافت و با سنگ و چوب به ایشان حمله کردند و فقیهی که به احادیث او آرامش می یافتند تحت تعقیب قرار گرفت و او مخفی شد و با نامه نگاری کردند و گفتند: ما در گرفتاری ها به کلام تو آرامش می یافتیم پس آن فقیه ایشان را به بیابانها برد و نشست و با آنها حدیث قائم و صفات او و نزدیکی ظهور او را می گفت و آن شب، شبی مهتاب بود و در این میانه موسی علیه السلام در آمد و در این هنگام او نوجوان بود و از سرای فرعون به پشت گردشگاه آمد و از موکب خود کناره گرفت و در حالیکه سوار بر قاطری بود و طیلسان خزی بر دوش داشت به نزد ایشان آمد، چون آن فقیه او را بدید، از صفاتش او را شناخت، برخاست و بر قدوم او افتاد و بر آن بوسه داد و گفت: سپاس خدائی را که مرا از دنیا نبرد ات آنکه تو را به من نشان داد و چون پیروانش چنین دیدند دانستند که او صاحب ایشان است و به شکرانه خداوند تعالی بر زمین افتادند و موسی علیه السلام جز این نگفت که امید وارم خداوند در فرج شما تعجیل کند و بعد از آن غایب شد و به شهر مدین رفت و آن سالیان را نزد شعیب مقام کرد و این غیبت دوم از غیبت اولی بر آنها سخت تر بود و آن پنچاه و چند سال مقدر گشت و گرفتاری آنها شدت گرفت و آن فقیه نیز خود را مخفی ساخت و کسی را به نزد او فرستادند و گفتند ما بر استتار تو شکیبائی نداریم، پس به بیابانی بیرون شد و آنها را خواست و آنها را خوشدل ساخت و به آنها اعلام کرد که خدای تعالی به او وحی کرده است که پس از چهل سال فرج ایشان را خواهد رسانید همه گفتند: الحمدلله و خدای تعالی وحی فرمود که بایشان بگو بخاطر الحمدلله که بر زبان جاری کردید آن را به سی سال تقلیل دادم، گفتند : کل نعمة فمن الله، وحی آمد که به آنها بگو آن را بیست سال کاهش دادم، گفتند: لا یاتی بالخیر الا الله، وحی آمد که به آنها بگو آن را به ده سال کاستم، گفتند: لا یسرف السوء الا الله و خداوند به آن فقیه وحی کرد که بایشان بگو: از جای خود حرکت نکنید که اذن فرج شما را دادم، در این میان موسی علیه السلام در حالیکه سوار بر حماری بود ظاهر شد و آن فقیه خواست او را به شیعیان معرفی کرده و موجبات استبصار آنها را فراهم سازد، موسی آمد و….))
عجب ! بنی اسرائیل ِدیروز از روی نیاز در طلب مُصلحش تکانی به خود داد اما بمیرم برای مُصلحی که حتی مصلح بنی اسرائیل هم خاطر خواه اوست اما … !!!؟؟؟

همه آنچه در مقایسه بنی اسرائیل ِدیروز با خودم گفته شد یک طرف سکه بود، غمبار تر سوی دیگر سکه که آن را کوتاه تر بیان می کنم چرا که بسیار سوزاننده است و من تحمل تفکر زیاد حول آن را ندارم. غافل از اینکه اگر هم تحمل کنم عرقهایی که از روی شرم و خجالت از پیشانیم بر روی نوشته هایم می چکد آنقدر زیاد است که نقش قلمِ روی کاغذ را در خود حل و محو می کند پس همان بهتر که چند جمله ای سریع بنویسم و رد شوم اگر در خانه کس است یک حرف بس است،: قومی که ما در فرهنگ محاوراتمان از آن با مسخره یاد می کنیم، امروز تا بیخ گوش ما جلو آمده است. ملتی که خداوند متعال در یک ششم از مجموع آیات قرآنش به مسلمانان می گوید مواظب آنها باشید امروز بیش از 96% رسانه های گروهی، مدیریت فرهنگی و اجرائی 85% از دانشگاههای سراسر دنیا و بالغ بر 85% از سرمایه های پولی عالم را در اختیار دارد. به گفته یک سرهنگ اطلاعاتی آمریکائی صهیونیستها امروز به دنبال مهدی شما به عراق آمده اند. تعجب نکنید اگر فردا از روی منابع علمی شما چهره حضرت را طراحی و گروهی مسلح را در روز عرفه برای کشتن امام شما به صحرای عرفات راهی کنند. و همین بس که در روایات ما آمده است بزرگترین مقاومت در مقابل مهدی علیه السلام توسط همین یهود صورت می گیرد که این روز ها هضم این مطلب از نوشیدن جرعه ای آب هم آسان تر است .
اما خلاصه بحث اینکه بنی اسرائیل دیروز درس خود را خوب پس داد و
صهیونیسم امروز موفق تر از اجداد خود، آنها تا چند سال پیش از این هم جلوتر بودند که با خروج روح الله بزرگ ترَک برداشتند و انشاءالله با انتظار پویایی که خداوند مقدمه آن را در حکومت اسلامی میهن عزیزمان و سکان داری خلف روح الله کبیر برایمان مهیا کرده انشاء الله دور از دسترس نخواهد بود. امیدوارم این مثل معروف از این پس برای ما سه بُعدی شود بُعد اول همان بُعد روزهای قبل یعنی پوزخند اما این مرتبه پوز خندی که حاکی از این مهم است که صهیونیسم ! دست یافتن تو به امام ما و مقاومت تو در مقابل جبهه فرهنگی و جنگی ما مثل مقاومت یک حشره موذی زیر پای فیلی تنومند و پرقدرت است. و بعد دوم قضیه اینکه با شنیدن یا گفتن این ضرب المثل خجل شده و بیاد به بیابان زدن بنی اسرائیل دیروز بیفتیم و عرق شرم از اینکه، ما تا به امروز برای باران رفته ایم اما برای آب حیاة نه ! که انشاءالله مقدمه ایست برای رفتن و بُعد سوم اینکه دشمن در ظاهر امر از ما جلو است و در انجام وظیفه در محضر پروتکل های چند گانه صهیونیسم موفق تر که انشاءالله مقدمه ای است برای بیداری بیشتر و به غلیان افتادن غیرت علوی شیعیان. بیایید دست در دست هم، همانطوری که امام حسن عسکری علیه السلام در تعبیر 313 نفر یاوران مهدی علیه السلام با نام (( دوستان با صفا )) از آنها یاد می کند ما هم به عشق آن رکاب با دوستی و یکدلی و همرنگی، آبرو و مکمل هم باشیم تا خانه انتظارمان رنگ و بوی صفا را بیش از گذشته در خود ببیند . انشاء الله.

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/8/9::: 8:47 ص
نظر()