با آمدن بهار گل عشق در وجودم جوانه زد و با آمدن عشقت بهار دوباره سراغی از من گرفت.
وقتی عشق تو و نسیم زیبای نرگست در هوا پیچید با غرور سرم را بالا گرفتم وگفتم دارد میاید اوست گل من، زیبای من، و افتخار من.
گل نرگسم ای به فدای قدومت کی به خوابهایم رنگ حقیقت میدهی
و وجودم را مالامال از بوی دلانگیز نرگس به همراه عطر محمدی میکنی
کی پاهای گذشته از سرزمین کربلایت را بر روی چشمانم میدهی تا سرمه چشمانم با قدومت و خاک دلانگیز حسینم شود.
آقایم
کی میایی
کی میایی تا به همه بخصوص کسانی که میشناسنت ولی باورت ندارند نشانت بدهم و بگویم این بود گلی که برایتان ارمغان آمدنش را داده بودم.
مولایم
هر روز با اشک چشمانم، کوچه را شستشو میدهند تا یک روز بیایی
بارها در خیالم، من بودم و شما در روبرویم
ایکاش این جمعه بیایی
و مرا از وهم و خیال برهانید
گل نرگسم بیا
بیا
بیا
بیا
بیا
بیا