سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! اگر مرا به زنجیر کشی و عطای خود را در میان شاهدان از من بازداری، ... امیدم را ازتو نخواهم بُرید و چهره امیدوار به گذشتت را از تو نخواهم گرداند و محبّتت از قلبم بیرون نخواهد رفت . [امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :128
بازدید دیروز :86
کل بازدید :1543377
تعداد کل یاداشته ها : 259
103/9/3
8:40 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
منتظر قائم[66]
گفتم بنویسم به یاد تو، یادم آمد که پیشتر از غافلان بوده ام . گفتم بنویسم با عشق به تو، یادم آمد هنوز عاشق نشده ام. گفتم پس بگذار کمی باخورشید باشم برای طلوع، یادم آمد که من سالها پیش غروب کرده ام. گفتم پس بگذار کمی دعا کنم برای آمدنت. گفتم: اللهم عجل لولیک الفرج.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
انتظار[2] به اندازه آب خوردن[2] پرده بر چشمهاى ما[1] انتظار یعنی ...[1] چشم به راه....[1] گل نرگس[1] به بهانه نیامدنت[1] خدا کند ...[1] این جمعه هم گذشت، به بهانه نیامدنت[1] و یکی هست[1] تقدیم به یوسف زهرا(س)[1] آن وقت « نمی دانم کی؟ »[1] باز هم جمعه ای دیگر[1] به انتظارت پرستوها را می شمارم[1] خدا یا چرا؟[1] یک نامه به یک دوست‏[1] کلیدش کجاست؟[1] موعود[1] صبح جمعه و ندبه دلتنگی[1] دلم برات تنگ شده[1] گره بغضها را تو باز می کنی[1] دلتنگی عصر آدینه[1] کدام صبح صادق...؟[1] لحظه دیدار نزدیک است...[1] ای دو سه کوچه ز ما دور تر[1] گویی ماه و خورشید و آسمان پیمان بسته اند[1] دلت از من گرفته می‌دانم ولی...[1] تو می‌آیی هر چند دیر[1] چشم انتظار خورشید[1] سحر خیز مدینه کی می آیی[1] راستی تو از مولا چی می خوای ؟[1] وقتی تو بیایی[1] گویا سواری میرسد[1] حرف دل را که بر دیوار نمی نویسند[1] سلام علی آل یاسین[1] کدامین سیمرغ بهار آمدنت را بشارت خواهد داد[1] آیا این جمعه ظهور میکند[1] و طلوع می کند آن آفتاب پنهانی[1] عطش دیدار تو دیوانه ام کرده[1] انتظار فرج از نیمه خرداد کشم[1] تا ظهور فقط یک قدم باقیست[1] دلنوشته ای برای آن که عنایتش همیشه جاری است[1] قرار ما این جمعه[1] آیا لایق دیدار تو هستم؟[1] عشق یعنی ...[2] صاحبی داریم که همین روزا میاد[1] عزیز علی ان اری الخلق و لا تری...[1] ای همه خوبی بیا[1] منتظرتم آقا[1] الهی و ربی ....[1] می دانم که می‌آیی[1] او می‌آید[1] کجایی ای سوار سبز پوش؟[1] کی خواهی آمد[1] نامه‏اى به موعود[1] مشق عشق[1] دلنوشته ای به مولام[4] انتظار سبز[1] پس چرا ظهوری نیست؟[1] تو مى‏آیى و آمدنت دور نیست[1] او که بیاید[1] عزیز تر از همه[1] وقتی تو بیایی[1] غروب جمعه، لحظات غم منتظران[1] چشم به راه آمدنت[1] گل نرگس بیا[1] کی خواهی آمد[1] می دانم که ظهور نزدیک است[1] تبریک[7] به منتظرای بی قرارت بگو تا کی؟[1] شاه است حسین(ع) ، پادشاه است حسین(ع)[1] آنقدر در می‌زنم تا در برویم وا کنی[1] کربلا[1] اوست که ....[1] نماز شب[1] تسلیت[7] کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود[1] السلام علی الرضیع الصغیر[1] کی میایی؟[1] مبنای هستی[1] یه نامردِ که دستش رفته بالا[1] کی به هم می رسد ای یار نگاه من ...[1] رو سیاه[1] ای گل نرگس کاش می آمدی[1] آقا جان، عاشقانت صبورند[1] ای سبزترین مرد رویاها[1] شاید او را جایی دیده ای[1] دلنوشته ای به مولام[2] همه را بیازمودم[1] عصر جمعه‌‌تان به خیر آقا[1] نجوایی با امام زمان (عج)[11] جاده انتظار[1] سامان غزل‏هایم بیا[1] ترو خدا فقط یک شاخه گل ....[1] صلی الله علیک ایتها الصدیقه الشهیده[1] آقای من، ما را ببخش که بدجوری اهل کوفه شدهایم[1] سفری از دل تا دلدار[1] پس کی؟ کدامین جمعه نقاب انتظار را بر میداری؟[1] تو خواهی آمد[1] مزد عاشقی[1] شعبان ماه انتظار منتظر[1] یعنی امروز آقا میاد؟[1] امشب خودی نشان بده تا...[1] جمعه های انتظار[1] ماه میهمانی خدا[1] دلنوشته ای به مولام[1] بهانه ای برای ادامه زندگی[1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] درد دل های انتظار[1] هفته ای دیگر هم گذشت[1] آرزوِِی دیدار تو دارم[1] غم دل[1] برایم دعا کنید[1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] غریب الغربا[1] سر کوچه یتیمی[1] مهدی (عج) که بیاید[1] همیشه منتظرت هستم[1] شکوائیه فراق[1] ما منتظر تو نیستیم آقا جان[1] پیرتر از نوح شده ایم![1] روز تولد دوباره[1] صبور باش علی![1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] مقالات[6] شیرین بیان[1] نامه ای به گل نرگس[1] حکایت عاشقی[1] اگر او نیاید[1] سوت همه ی قطارها[1] تو را می خواهم ...[1] ما دعاگوی غریبان جهانیم[1] یک لحظه بیشتر...[1] وقتی یاد تو را پهن می کنم[1] آقای ثانیه ها[1] کی می آیی[1] حامی[1] روز آمدنت خورشید از شرق می آید یا غرب؟[1] معتکف مسجد چشمان تو[1] این یار من است[1] چشمه یاد تو...[1] وقت آمدنت کی می رسد؟[1] تولدت مبارک[1] او می‌آید[1] گفتم...[1] ببخشید! شما محبوب مرا ندیده‏اید؟[1] تو بر ما از خودمان مشتاقتری[1] یک دنیا پر از ناپدری[1] تنها برای زخم دلم مرهمی بیاور[1] می خواهم بگویم که....[1] دلنوشته ای به مولام[2] زمزمه انتظار[1] امامتت مبارک آقا![1] ردّ پایت[1] بارالها! در ظهورش نظری کن[1] باز هم دلم هوای تو را کرده است[1] عیدانه ای برای تو[1] چله های انتظار[1] زمزمه انتظار[1] درحکایت فراق ما تمام شدیم[1] تیر 91[1] خرداد 91[1] مهر 91[1] شهریور 91[1] مرداد 91[1] بهمن 91[2] فروردین 92[1] اردیبهشت 90[1] تیر 92[2] اردیبهشت 92[1] آبان 92[2] مهر 92[1] مرداد 92[2] خرداد 92[1] آذر 92[1] شهریور 93[2] اردیبهشت 93[2] اسفند 88[1] اردیبهشت 86[1] اسفند 92[1] بهمن 92[1] خرداد 93[2] مهر 93[1] خرداد 94[1] اسفند 93[2] جامانده کربلا[2] دلتنگم[1] آذر 94[1] مهر 95[2] شهریور 95[1] آبان 95[1] دی 95[1] بهمن 95[1] شهریور 96[1] تیر 96[1] تیر 97[1] خرداد 97[1] آذر 96[1] مرداد 97[1] آبان 97[1] شهریور 99[1] شهریور 98[1] اسفند 99[2]
لوگوی دوستان
 

 

حضرت امیرالمو منین علیه السلام  فرمودند: هر گاه دری را بسیار کوبیدی بر روی تو باز می شود.
 

     آنقدر در می‌زنم تا در برویم وا کنی
     رخصت دیدار رویت را به من اعطا کنی
 

                         بیش از این ما را گرفتار غم حجران مکن
                         ای لقاالله من رخسار خود پنهان مکن
 

                                             در تحیر مانده‌ام باید کجا جوییم تو را
                                             چون نسیم کوی خود ما را تو سرگردان مکن

     آنقدر در می‌زنم تا در برویم وا کنی
     رخصت دیدار رویت را به من اعطا کنی 
 

                         مرغ عشقم بسته در دامم هوایی نیستم
                         در قفس افتاده و فکر رهایی نیستم

                                             ای بهشت آرزو گر خوار ناچیزم ولی
                                             دل به عشقت داده‌ام فکر جدایی نیستم

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/10/25::: 9:43 ص
نظر()
  
  

مهدی جان بگذار نباشد بر من صبحی که بدون تو آغاز شود. در آن پگاهی که نسیم عشق شروع به وزیدن می‌کند، در آن سکوت صبحگاهی، فقط تویی که می‌توانی روح سوهان خورده‌ی مرا از زخم زمانه التیام بخشی.

مولای من می‌گویند انتظار مثل درد دندان است ولی نه، اگر این‌طور بود، آن را به راحتی به دور می‌انداختم. والله که از انتظار بند بند وجودم در آتش فراقت می‌سوزد.  

یا صاحب‌الزمان تا کی در آسمان به پرنده خیره شوم؟ تا کی گل‌های سرخ را به یادت بر پرده‌ها سنجاق کنم؟ تا کی در پیاده‌روی نگرانی انتظار قدم زنم؟

مولای من ارمغان غیبت تو، دل شکسته‌ای ست که در قفس سینه‌ام بر بستر انتظار آرمیده است.

یا صاحب‌الزمان سایه‌ی سبزت بر سرم کم مباد. ای کاش دعایم مستجاب می‌شد که خداوند گناهانم را به محضرت نرساند تا دل پر دردت از دست نوکر بی مقدارت نرنجد، کاش بر دعای فرجم در حق تو ای گل زهرا سلام‌الله‌علیها، مرغ آمین، آمین می‌گفت و تو را از زندان غیبت نجات می‌داد.

آیا مرا به مروارید بخشش مزیّن خواهی کرد؟

نمی‌دانم چه‌طور بگویم که خودم هم راضی شوم. اگر با زبانِ دلم شروع کنم حرفم زود تمام می‌شود، امّا دوست دارم با همان امامی نجوا کنم که بهایی برای محبّتش نداده بودم.
داشتم زندگیم را می‌کردم؛ تا این که صحبت از آقایی به میان آمد که خود غریب بود و به درد دیگران آشنا.

گفتم یا علی بگویم و با آقایی که این همه ذکر خیرش را می‌کنند، صحبتی کنم.
کلام اوّل همان و جواب هم همان.

به خدا اصلاً نمی‌توانم چیزی از محبّت اربابم بگویم. اگر شرمندگی را بهانه قرار دهم، باز هم وجدانم راضی نمی‌شود و راستی اگر شرم می‌کردم . . .

و کلام آخر:

خدایا اگر قرار است بمیرم، بگذار امامم بیاید؛

        اگر قرار است بسوزم، بگذار امامم ببیند؛

     و اگر قرار است به غربت نشستن او از جانب ما باشد، الهی العفو!

                                                                                        الهی العفو!

                                                                                           الهی العفو!

 

فرا رسیدن محرّم ماه پیروزی خون و بر شمشیر تسلیت باد

 اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/10/20::: 8:30 ع
نظر()
  
  

همه منتظرند و چشم به افق دوخته اند اشک در چشمانشان حلقه زده.

زمین و آسمان هم از این همه ظلم و ستیز به ستوه آمده اند.

دیگر امیدی به کسی نیست. کاری از دست کسی برنمی آید.

دست های نیاز رو به آسمان اوج گرفته اند آوای دلنشین "اللهم کن لولیک الفرج..." در فضا طنین انداز شده همه سراپا گوشند و برای شنیدن ندای آسمانی: "انا المهدی(عج)" لحظه شماری و بی تابی می کنند.

همه می دانند که می آیی و بهار را به زمین سرد و خزان زده هدیه میکنی همه از تو میگویند و آمدنت را انتظار میکشند و تو می خواهی باز هم دعا کنیم و صبر. صبر و صبر و صبر؟

اما مهدی جان به منتظرای بی قرارت بگو تا کی؟

 اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/10/14::: 12:0 ص
نظر()
  
  

نامه ات را که دیدم،
همان که گفته بودی به یادم هستی،
فهمیدم این عشق دو سر دارد
و نیمه تو پر رنگ تر که فراموشیم گاه آتشی شود
و حرمان سازد.
گوش کن صدای خرد شدن برگهای زرد هم آغوش زمین را،
چقدر شبیه صدای خرد شدن قلبم زیر پای انتظار است.


این صدای پای کیست ؟
تویی؟
انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا

 اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/10/9::: 10:33 ص
نظر()
  
  

با آمدن بهار گل عشق در وجودم جوانه زد و با آمدن عشقت بهار دوباره سراغی از من گرفت.

وقتی عشق تو و نسیم زیبای نرگست در هوا پیچید با غرور سرم را بالا گرفتم وگفتم دارد میاید اوست گل من، زیبای من، و افتخار من.

گل نرگسم ای به فدای قدومت کی به خوابهایم رنگ حقیقت میدهی

و وجودم را مالامال از بوی دلانگیز نرگس به همراه عطر محمدی میکنی

کی پاهای گذشته از سرزمین کربلایت را بر روی چشمانم میدهی تا سرمه چشمانم با قدومت و خاک دلانگیز حسینم شود.

آقایم

کی میایی

کی میایی تا به همه بخصوص کسانی که میشناسنت ولی باورت ندارند نشانت بدهم و بگویم این بود گلی که برایتان ارمغان آمدنش را داده بودم.

مولایم

هر روز با اشک چشمانم، کوچه را شستشو میدهند تا یک روز بیایی

بارها در خیالم، من بودم و شما در روبرویم

ایکاش این جمعه بیایی

و مرا از وهم و خیال برهانید

گل نرگسم بیا

بیا

بیا

بیا

بیا

بیا


86/9/29::: 8:0 ع
نظر()
  
  

اگر تو بیایی،بهاربرای همیشه دوست داشتنی و ماندنی و تمام نشدنی خواهد بود.
اگر تو بیایی دیگر به لانه هیچ پرنده ای حمله نمی کنند و هیچ لانه ای هم ویران نخواهد شد.
اگر تو بیایی آسمان دیگر هیچ وقت ابری نمی شود و دیگر ابرها نخواهند در غم ِ انتظار ِ تو بگریند و آسمان برای همیشه صاف خواهد ماند.
اگر تو بیایی دیگر گرسنگانی که بخاطر نداشتن نانی از گرسنگی می خوابند دیگر سر گرسنه بر زمین نخواهند گذاشت.
و اگر تو بیایی دیگر هیچ ظالمی نخواهد توانست نان ِ دیگریی را به زور از او بگیرد. اگر تو بیایی دیگر هیچ کودکی یتیم نخواهد ماند تا در حسرت کمی نوازش و محبت باشد.
اگر تو بیایی دیگر غمی نخواهد بود.
اگر تو بیایی کسی بخاطر یک تکه نان مجبور نمی شود جلوی ِ ظالمان سر خم کند.
اگر تو بیایی دیگر کسی از پشت خنجر نخواهد خورد.
اگر تو بیایی دیگر خون ِکسی ریخته نخواهد شد چه برسد به اینکه خون ِ کسی پایمال شود.
اگر تو بیایی دیگر آسمان بخیل ِ باریدن نخواهد شد.
اگر تو بیایی دیگر زمین سنگدلی نخواهد کرد و هر آنچه دارد می رویاند.
اگر تو بیایی دیگر اذان رنگ پریده به خانه ها نخواهد آمد.
اگر تو بیایی دیگر نماز زمین گیر نخواهد شد.
اگر تو بیایی دیگر پروانه ها به دور شمع نمی گردند تا در فراق تو بسوزند.
 

اما اگر نیایی سیلی ِ ظالمان و زور گویان همیشه بر صورت مظلومان خواهد خورد و صدای ظالم و زورگو هرجا که برویم به گوش خواهد رسید.
اگر تو نیایی امید خاموش خواهد شد و آرزو در باتلاق فرو خواهد رفت.
اگر تو نیایی دیگر گلها امیدی برای شکوفه زدن ندارند.
اگر تو نیایی تبعیض از این که هست بیشتر، مستمندان از این مستمند تر، مظلومان از این مظلوم تر و ظالمان از این ظالم تر خواهند شد.
اگر تو نیایی آدمهایی که کیسه هایی پراز خمس و زکات بر دیوارهای گورشان آویخته اند از اینی که هست بیش تر خواهد شد.
اگر نیایی چرخ ِ زمان که به امید ِ آمدن ِتو می چرخد دیگر نخواهد چرخید و خورشید که هر روز صبح فقط به امیدِ تو طلوع می کند برای ِهمیشه غروب خواهد کرد.
اگر تو نیایی به خدا قسم ماهی در آب جان خواهد داد .
پس بیا غم ِ هجران را به پایان برسان. بیا که دیگر همه خسته شده اند.
مهدی جان فقط به عشق ِ تو زندگی می کنم. چرا که بی عشق ِ تو مُرده ام و فقط به عشق ِ بودن ِ تو زنده ام.
گفته بودم چو بیایی غم ِ دل با تو بگویم    چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی.

 اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/9/23::: 6:46 ع
نظر()
  
  

شب جمعه که از راه مى‏رسد به امید صبح جمعه سر از پا نمى‏شناسیم، چرا که مى‏دانیم در یکى از صبح‏هاى جمعه خواهى آمد و ما براى اولین‏بار صداى مهربان و روح‏نواز «ان المهدى‏» تو را که در گوش اهل زمین مى‏پیچد، خواهیم شنید. اى منجى عالم بشریت و اى عزیزى که نشانه‏هایى که از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، حیدر کرار علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام را دارى، بارها از خودمان پرسیده‏ایم که چرا صبح جمعه خوشبختى و شادى بیش از حدى احساس مى‏کنیم، ولى غروب که مى‏شود دنیاى غم‏ سرتاسر وجودمان را مى‏گیرد. مولاى من! شادى صبح جمعه به‏خاطر آمدنت است و وقتى غروب فرا مى‏رسد و مى‏بینیم هنوز نیامده‏اى، بى‏اختیار غم سنگینى در دلمان خانه مى‏کند. ولى اى مهربان! قسم به تمام اشک‏هایى که در فراق تو ریخته شده، به امید صبح جمعه موعود، به زندگى ادامه مى‏دهیم و براى آمدنت دعا و لحظه شمارى مى‏کنیم.

 اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/9/16::: 3:18 ع
نظر()
  
  

وقتی تو بیایی
زندگی متولد میشود
و احساس
از پنجره وسعت عشق
شادی را
از میان دو چشم تو
به گردن خورشید میبخشد

وقتی تو بیایی
تپش چشمه ها
بشارت میدهد بیابان را
که بهار
در رگ های تشنه
حضوری مداوم دارد
و دست نیاز
بی دغدغه از چشم آسمان
محبت را خواهد چید
و گل حضور تو
آرامش را
تسلی میدهد

وقتی تو بیایی
نور
از وجود تو نور میگیرد
و عطر نفست
زندگی را معنا میبخشد
و روشنایی
به نام تو دخیل میبندد

وقتی تو بیایی
خوشه خوشه آزادی
نوازش میدهد
چشمان خسته را
و تلاوت نامت
سنگ را به سجده میخواند

وقتی تو بیایی...

 اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/9/2::: 9:0 ص
نظر()
  
  

آن روز که براى نخستین‏بار داستان موسى، علیه‏السلام، را برایت‏خواندم، شگفت‏زده پرسیدى:
عجیب نیست؟ چگونه مى‏شود بیست و چند هزار نوزاد را سر ببرند اما هیچیک موساى کلیم نباشد؟
گفتم: عجیب نیست، اگر خدا بخواهد.

وقتى حکایت عیسى، علیه‏السلام، را شنیدى، با تعجب گفتى:
عجیب نیست؟ چگونه مى‏شود عیساى مسیح زنده بماند اما هیچکس او را نیابد؟
گفتم: عجیب نیست، اگر خدا بخواهد.

آنگاه که ماجراى نوح، علیه‏السلام، را به آخر رساندیم، متحیرانه سؤال کردى:
عجیب نیست؟ چگونه مى‏شود نوح نبى عمرى بدین درازى کند؟
گفتم: عجیب نیست، اگر خدا بخواهد.

فرداى آن روز برایت‏حکایت دیگر گفتم.

گفتم: عجیب نیست‏حکایت مولایمان مهدى، علیه‏السلام، که صادق اهل بیت، علیه‏السلام، آن را چونان حکایت موسى و عیسى و نوح توصیف مى‏کند؟
و تو به آسانى گفتى: براى آن کس که عزیزتر از موسى و عیسى و نوح باشد، عجیب نیست، اگر خدا بخواهد.

 اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/8/25::: 8:0 ص
نظر()
  
  

همه می گویند: او که بیاید دشمنانش را همه، از تیغ انتقام می گذراند.
ولی من می دانم او که بیاید دست عفو بر سر بسیاری عاشق بی عمل می کشد.

همه می گویند: می آید تا انتقام حسین (ع) را بگیرد.
من می دانم می آید تا عدالت علوی را جاری سازد.

ولی این را همه می دانند او که بیاید تازه اول شرمندگیست...

 اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/8/22::: 12:40 ع
نظر()
  
  
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >