سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :121
بازدید دیروز :86
کل بازدید :1543370
تعداد کل یاداشته ها : 259
103/9/3
8:11 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
منتظر قائم[66]
گفتم بنویسم به یاد تو، یادم آمد که پیشتر از غافلان بوده ام . گفتم بنویسم با عشق به تو، یادم آمد هنوز عاشق نشده ام. گفتم پس بگذار کمی باخورشید باشم برای طلوع، یادم آمد که من سالها پیش غروب کرده ام. گفتم پس بگذار کمی دعا کنم برای آمدنت. گفتم: اللهم عجل لولیک الفرج.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
انتظار[2] به اندازه آب خوردن[2] پرده بر چشمهاى ما[1] انتظار یعنی ...[1] چشم به راه....[1] گل نرگس[1] به بهانه نیامدنت[1] خدا کند ...[1] این جمعه هم گذشت، به بهانه نیامدنت[1] و یکی هست[1] تقدیم به یوسف زهرا(س)[1] آن وقت « نمی دانم کی؟ »[1] باز هم جمعه ای دیگر[1] به انتظارت پرستوها را می شمارم[1] خدا یا چرا؟[1] یک نامه به یک دوست‏[1] کلیدش کجاست؟[1] موعود[1] صبح جمعه و ندبه دلتنگی[1] دلم برات تنگ شده[1] گره بغضها را تو باز می کنی[1] دلتنگی عصر آدینه[1] کدام صبح صادق...؟[1] لحظه دیدار نزدیک است...[1] ای دو سه کوچه ز ما دور تر[1] گویی ماه و خورشید و آسمان پیمان بسته اند[1] دلت از من گرفته می‌دانم ولی...[1] تو می‌آیی هر چند دیر[1] چشم انتظار خورشید[1] سحر خیز مدینه کی می آیی[1] راستی تو از مولا چی می خوای ؟[1] وقتی تو بیایی[1] گویا سواری میرسد[1] حرف دل را که بر دیوار نمی نویسند[1] سلام علی آل یاسین[1] کدامین سیمرغ بهار آمدنت را بشارت خواهد داد[1] آیا این جمعه ظهور میکند[1] و طلوع می کند آن آفتاب پنهانی[1] عطش دیدار تو دیوانه ام کرده[1] انتظار فرج از نیمه خرداد کشم[1] تا ظهور فقط یک قدم باقیست[1] دلنوشته ای برای آن که عنایتش همیشه جاری است[1] قرار ما این جمعه[1] آیا لایق دیدار تو هستم؟[1] عشق یعنی ...[2] صاحبی داریم که همین روزا میاد[1] عزیز علی ان اری الخلق و لا تری...[1] ای همه خوبی بیا[1] منتظرتم آقا[1] الهی و ربی ....[1] می دانم که می‌آیی[1] او می‌آید[1] کجایی ای سوار سبز پوش؟[1] کی خواهی آمد[1] نامه‏اى به موعود[1] مشق عشق[1] دلنوشته ای به مولام[4] انتظار سبز[1] پس چرا ظهوری نیست؟[1] تو مى‏آیى و آمدنت دور نیست[1] او که بیاید[1] عزیز تر از همه[1] وقتی تو بیایی[1] غروب جمعه، لحظات غم منتظران[1] چشم به راه آمدنت[1] گل نرگس بیا[1] کی خواهی آمد[1] می دانم که ظهور نزدیک است[1] تبریک[7] به منتظرای بی قرارت بگو تا کی؟[1] شاه است حسین(ع) ، پادشاه است حسین(ع)[1] آنقدر در می‌زنم تا در برویم وا کنی[1] کربلا[1] اوست که ....[1] نماز شب[1] تسلیت[7] کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود[1] السلام علی الرضیع الصغیر[1] کی میایی؟[1] مبنای هستی[1] یه نامردِ که دستش رفته بالا[1] کی به هم می رسد ای یار نگاه من ...[1] رو سیاه[1] ای گل نرگس کاش می آمدی[1] آقا جان، عاشقانت صبورند[1] ای سبزترین مرد رویاها[1] شاید او را جایی دیده ای[1] دلنوشته ای به مولام[2] همه را بیازمودم[1] عصر جمعه‌‌تان به خیر آقا[1] نجوایی با امام زمان (عج)[11] جاده انتظار[1] سامان غزل‏هایم بیا[1] ترو خدا فقط یک شاخه گل ....[1] صلی الله علیک ایتها الصدیقه الشهیده[1] آقای من، ما را ببخش که بدجوری اهل کوفه شدهایم[1] سفری از دل تا دلدار[1] پس کی؟ کدامین جمعه نقاب انتظار را بر میداری؟[1] تو خواهی آمد[1] مزد عاشقی[1] شعبان ماه انتظار منتظر[1] یعنی امروز آقا میاد؟[1] امشب خودی نشان بده تا...[1] جمعه های انتظار[1] ماه میهمانی خدا[1] دلنوشته ای به مولام[1] بهانه ای برای ادامه زندگی[1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] درد دل های انتظار[1] هفته ای دیگر هم گذشت[1] آرزوِِی دیدار تو دارم[1] غم دل[1] برایم دعا کنید[1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] غریب الغربا[1] سر کوچه یتیمی[1] مهدی (عج) که بیاید[1] همیشه منتظرت هستم[1] شکوائیه فراق[1] ما منتظر تو نیستیم آقا جان[1] پیرتر از نوح شده ایم![1] روز تولد دوباره[1] صبور باش علی![1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] مقالات[6] شیرین بیان[1] نامه ای به گل نرگس[1] حکایت عاشقی[1] اگر او نیاید[1] سوت همه ی قطارها[1] تو را می خواهم ...[1] ما دعاگوی غریبان جهانیم[1] یک لحظه بیشتر...[1] وقتی یاد تو را پهن می کنم[1] آقای ثانیه ها[1] کی می آیی[1] حامی[1] روز آمدنت خورشید از شرق می آید یا غرب؟[1] معتکف مسجد چشمان تو[1] این یار من است[1] چشمه یاد تو...[1] وقت آمدنت کی می رسد؟[1] تولدت مبارک[1] او می‌آید[1] گفتم...[1] ببخشید! شما محبوب مرا ندیده‏اید؟[1] تو بر ما از خودمان مشتاقتری[1] یک دنیا پر از ناپدری[1] تنها برای زخم دلم مرهمی بیاور[1] می خواهم بگویم که....[1] دلنوشته ای به مولام[2] زمزمه انتظار[1] امامتت مبارک آقا![1] ردّ پایت[1] بارالها! در ظهورش نظری کن[1] باز هم دلم هوای تو را کرده است[1] عیدانه ای برای تو[1] چله های انتظار[1] زمزمه انتظار[1] درحکایت فراق ما تمام شدیم[1] تیر 91[1] خرداد 91[1] مهر 91[1] شهریور 91[1] مرداد 91[1] بهمن 91[2] فروردین 92[1] اردیبهشت 90[1] تیر 92[2] اردیبهشت 92[1] آبان 92[2] مهر 92[1] مرداد 92[2] خرداد 92[1] آذر 92[1] شهریور 93[2] اردیبهشت 93[2] اسفند 88[1] اردیبهشت 86[1] اسفند 92[1] بهمن 92[1] خرداد 93[2] مهر 93[1] خرداد 94[1] اسفند 93[2] جامانده کربلا[2] دلتنگم[1] آذر 94[1] مهر 95[2] شهریور 95[1] آبان 95[1] دی 95[1] بهمن 95[1] شهریور 96[1] تیر 96[1] تیر 97[1] خرداد 97[1] آذر 96[1] مرداد 97[1] آبان 97[1] شهریور 99[1] شهریور 98[1] اسفند 99[2]
لوگوی دوستان
 

خورشیدی پشت ابر پنهان است. همه می‌دانیم که هست. اگر نباشد خشت خشت عالم فرو می‌ریزد.

او جمعه‌ای مثل امروز می‌آید. او می‌آید و مردم را به مهر می‌خواند. همچون آدم که فرزندانش را به مهر فرا خواند و همچون نوح و ابراهیم و موسی و عیسی که قومشان را و عصرشان را به مهر فرا خواندند و همچون محمد که مهربان بود و حرف و سخنش جز مهر نبود و همچون علی و فرزندان او که داعیان مهر بودند.

او می‌آید و کلامش را با نام خداوند، مهربانی و گذشت آغاز می‌کند...

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/6/23::: 8:0 ص
نظر()
  
  

عشق یعنی قطره ای از راز ها
از پرستوها و  از پرواز ها

عشق یعنی سایبان آرزو
مثل بغضی بی بهانه در گلو

عشق یعنی تا ابد زیبا شدن
قطره ها را کم کَمک دریا شدن

عشق یعنی آیت احساس ها
شبنمی بر لاله ها بر یاس ها

عشق یعنی یک سبد یاس سفید
در غروب آرزو شعر امید

عشق یعنی روزگاری بی ریا
بی ریاتر از همیشه با خدا

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/6/19::: 11:0 ص
نظر()
  
  

در روزهای ناگزیر غیبت
در قرنی که شانه زمان، گرفتار تازیانه های زخم بی عدالتی است
لبهای زمین، در تب خشکسالی می لرزد
چشمه‌های عاطفه یخ بسته‌اند
چگونه دل به تیغ ذوالفقار عدالتت نبندیم
باران ظهورت را به استغاثه ننشینیم
زلال مهربانی حضورت را ندبه نخوانیم 
و در انتظار آفتاب نگاهت نمانیم ؟!



آقا!

کدام چشم ، به راه آمدنت خیس نیست؟
کدام گوش، دل به طنین گامهایت نسپرده است؟
کدام لب، با لبهای « أمن یجیب » خوان تو همراه نیست؟
کدام دل عاشق، برای تو نمی تپد؟!
تو در قنوت کدامین دست، جاری نیستی؟
کدام چهارشنبه، بوی جمکران تو را ندارد؟
کدام جمعه، طعم ندبه را نچشیده است؟
کدام ستم را ش‍کوه بنشینیم؟
باکدام لحن، درد دل کنیم؟
از اضطراب کدام صبح جمعه بگوییم،
از حسرتِ کدام عصر جمعه ،
از دلتنگی کدام غروب ؟!




می دانم که می‌آیی
می‌آیی و بهار را با خود می‌آوری
لبهای غنچه ها را به لبخند شکوفا می کنی
طراوت را به عدالت، میان درختان، تقسیم می کنی
همه دلها را در مهربانی سهیم می کنی.
به آئینه‌ها ، فرصت تماشا می‌دهی،
می‌آیی و آدینه‌ها دیگر ندبه نمی‌خوانند،
قنوتها طعم اجابت می‌گیرند،
دیگر، دلی شکسته نمی‌ماند،
لبی به شکوه باز نمی‌شود،
زمین از چنگال نابرابری‌ها می‌گریزد،
جهان پر از عدالت می‌شود،
ریشه هیچ ستمکاری در زمین نمی‌ماند،
شوکت متجاوزان در هم می‌شکند،
ریشه‌های نیرنگ و فریب گسسته می‌شود، 



خسته‌ایم،
از چهار فصل یکنواخت،
از زمستانهای پی در پی،
از لحظه‌های بی‌بهار،
از این روزهای گرفتار،
از تکرار این همه تکرار .
چشمانمان به ضریح گامهایت دخیل بسته‌اند ...
قدم بر چشم ما بگذار .
 

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/6/16::: 7:0 ص
نظر()
  
  

آرزوهایم را یکی یکی در بدست باد می سپارم تا تنها آرزویم تو با شی. داشته هایم را دانه دانه می شمارم تا تنها نداشته ام تو باشی. برای آمدنت جمعه ها را می شمارم و لحظه هایم را که از تار و پود عشق بافته شده اند به هم گره می زنم.
تا آمدنت شبهای جمعه را با الهی و ربی من لی غیرک سر می کنم و به امید جمعه ای که آفتاب از مغرب طلوع می کند سپیده ها را به تماشا می نشینم.


اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/6/9::: 8:0 ص
نظر()
  
  

 تو که دل می بری با یک نگاهی
نگاهی هم به ما کن گاه گاهی
تو که بیگانه را هم می پذیری
بده یک گوشه هم ما را پناهی ...

 

آقا جان روز میلاد مبارکت رو تبریک می گم

امّا ....
شرمنده ام آقا یک سال دیگه هم گذشت و ...
هر جایی و هر کوچه ای که قدم می ذارم اغلب مشغول چراغونی
کوچه ها و پرچم و گل ...
آقاجون ...کاش من هم  کوچه دلم رو برای اومدنت
آب و جارو می کردم ...
آقاجون کاش من هم کوچه دلم رو برای اومدنت
چراغونی و گلبارون می کردم ...
آقا جون کاش من هم دلم
رو با دلت یکی می کردم ...

کاش اونی می شدم که تو دوست داری ....     

آقا جون این روزها و شبها بیا و من رو هم بخر و برام دعا کن ...

منتظرتم آقا  منتظرتم .......

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/6/7::: 7:0 ص
نظر()
  
  

بـــر خیـــز که حجــت خــدا می آیـــد             رحــمت زحـــریم کبریـــــا می آیــــد
از گـلشن عسکــری(ع) گــذر کـن امـــشب     بـــوی گل نـــرگس زفضــا می آیــد

یا مهدی

با چشمانی منتظر، با چشمانی بارانی در ابتدای جاده ی عشق می ایستم...

و به انتهای آن خیره می شوم و منتظر می مانم تا تو بیایی و می دانم که

خواهی آمد و کوله باری مملو از عدالت ،صداقت، یک رنگی، پاکی با خود

خواهی آورد و با آمدنت مرهمی خواهی بود بر د لهای خسته و دلهای رنجدیده

... با آمدنت شادی را در دلها خواهی کاشت، پس ای همه خوبی بیا و آرامشی باش.


اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/6/6::: 12:13 ع
نظر()
  
  

وقتی که الغوث الغوث دعای عظم البلاء رو میشنوم..
وقتی که علی علی زیارت امین الله رو میشنوم..
وقتی که صدای ربنا به گوشم میخوره ..

دلم میلرزه

میگم آقا جان وقتی که دلم اینطوری با شنیدن این کلمات میلرزه ... آخه چطور طاقت بیاریم روی زیبای تو را ببینیم... آخه به دلم افتاده که همین روزا میایی و به همه نشون میدی ، این همه فریاد عجل فرجهم ما بیخود نبود.. وقتی که بهمون حرف میزنن ، من بخودم میگم .........
دل من بدون که آقایی داریم ، صاحبی داریم که همین روزا میاد .......

آقا جان ، فدای قدمات ، ............فقط زودتر بیا

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/6/2::: 7:0 ص
نظر()
  
  

عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی از فراقش سوختن

 

عشق یعنی سر به در آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی بنده فرمان شدن
عشق یعنی تا ابد رسوا شدن

عشق یعنی گم شدن در کوی دوست
عشق یعنی هر چه در دل آرزوست

 

عشق یعنی یک تبسم یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز

عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره و دریا شدن

 

عشق یعنی پیش محبوبت بمیر
عشق یعنی از رضایش عمر بگیر

عشق یعنی زندگی را بندگی
عشق یعنی بندگی و آزادگی

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/5/30::: 1:0 ع
نظر()
  
  
 

در میان همه گلها، گل نرگس را دوست دارم ، زیرا بوی تو را می دهد، درختان را دوست دارم که به احترام تو قیام کرده اند. پرندگان را دوست دارم که به احترام تو نغمه سرایی می کنند. ظهورت را دوست دارم که برایم دلنشین و گواراست. پنجره دلم را باز می کنم، گلهایی که به انتظارت خشکیده اند و با دیدن تو دوباره جان می گیرند و می شکفند. کی خواهی آمد تا دستان نوازشگر تو را بر سرم حس کنم . آیا لیاقت خواهم داشت تا تو را ببینم؟ امیدوارم ...... به امید آن روز.

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/5/28::: 9:53 ص
نظر()
  
  

مولا، یا صاحب الزمان
با یادت آرام می گیرم، نمازت را سحرگاهان در آرامش و سکوت می خوانم، با ذکر دعاها و زیارتت زنده می شوم و با شنیدن نام زیبایت می گریم. هفته ام را به امید جمعه ات آغاز می کنم،صبح های جمعه به امید دیدارت از خواب برمیخیزم و بعد از ظهرها در غم نیامدنت با آسمان شریک می شوم.
آدمیان انتظار می کشند، انتظار دوست، انتظار دیدار مجدد، اما انتظار کسی که چیزی جز خوبی و عظمت و زیبایی و کمال از او نشنیده ای شیرین ترین انتظار است.
پس مولای من منتظرانت را بیش از این چشم انتظار آمدنت نگذار، بیا دل های بی قرار آنان را تسکین ده، بیا حکومت عدل الهی را گسترش ده، بیا کفر و سیاهی و ظلمت را ریشه کن نما.
چشمانم را به تقویم جمعه ی این هفته میدوزم و از معبودم می خواهم که انتظار ما منتظران را پایان دهد.
به امید خدا، قرار ما این جمعه، مولا یا صاحب الزمان. 

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/5/18::: 5:0 ع
نظر()
  
  
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >